فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

پروانه ای از جنس مادر

1. پایان فصل و شروع فصلی نو (هو الاول - هو الآخر)

از شروع هفته 37 بارداری هر روز منتظر احساس کردن نشونه ای از شروع پروسه زایمان توی خودم میگشتم ولی دریغ از یک نشونه حتی یک انقباض کوچولو را هم درک نکردم کم کم داشتم مطمئن میشدم که شما قراره همون8 آبان که دکتر تاریخ زایمان طبیعی داده راس 40 هفته به دنیا بیای . روز اول آبان بود که برای ویزیت هفتگی دکتر میرفتم و دکتر برام سونو فیزیکال نوشت و گفت جوابش را فردا براش ببرم. شب با بابایی رفتیم سونو تکونای شما خوب خوب بود ولی باید با هر تکون ضربان قلبت هم بالا میرفت که اینطور نبود البته دکتر سونو خیلی نگران نبود و گفت از اونجایی که وزن شما کم است بهتره تا همون 8 آبان منتظر باشیم تا خوب خوب وزن بگیری . شب رفتیم خونه مادر جون تا فردا از اونجا برم بی...
6 آبان 1392

آرام و بی صدا آمد

چند روز بی دلیل تب کردی گفتند از دندونه صبر کردیم.....................نیومد یه مدت بی اشتها شدی و لب به غذا نزدی گفتند از دندونه صبر کردیم .........................نیومد همه میگفتند هنوز دندون در نیاورده پس خیلی سخت در میاره و کلی اذیت میشه ما هم همش منتظر نشونه ای بودیم تبی اسهالی بی قراری سفید شدن لثه ای..............هیچی تا اینکه در ١١ ماه و ٧ روزگیت دالبرهای کوچولو و قشنگ دندونت از لثه پایین سمت راست بیرون اومد  آرام و بی صدا دخترم روییدن اولین دندونت مبارک ...
13 مهر 1392

یازده ماهگی

فاطمه عزیزم امروز دقیقا 11 ماهت تموم شد گلکم . ماشاالله خیلی بزرگ و خانم شدی . یک کم دیر برات وبلاگ درست کردم ولی دارم سعی میکنم خاطرات ماههای قبلت را برات به مرور بنویسم و تو وبلاگت بزارم تا یادگاری برات بمونه . حالا بریم سراغ این یک ماه اخیر   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دخترم وقتی 10 ماهت تموم شد ما هنوز مشهد بودیم خونه مادر جون و بابایی علیرضا دست من هنوز تو گچ بود 4 شهریور هم نامزدی عمو محسن بود و شما خیلی خانم بودی کلا خیلی اجتماعی هستی و فکر میکنم علتش شکستن دست من بود از وق...
3 مهر 1392
1